صراط سبز

  • خانه 

شهید فهمیده

23 بهمن 1396 توسط یا زهرا


نوجوانی جبهه ها را درک کرد بازی پس کوچه ها را ترک کرد
رفت تا خط مقدم تا خدا رفت تا معنا کند آیینه را
صورتش را با چفیه بسته بود عزم او انگیزه ای پیوسته بود
مادر پیرش پر از دلواپسی پشت پایش نور می ریزد بسی
«دست حق پشت و پناهت ای پسر دین و ایمان تکیه گاهت ای پسر»
آن بسیجی نبض فردا را گرفت نبض فردایی فریبا را گرفت
رفت تا در جبهه ها زیبا شود نیمه گم گشته اش پیدا شود
خاک ایران را حمایت می نمود خونفشانی را روایت می نمود
«تکه ای از آسمان مال من است راه پرواز من از این روزن است»
جبهه درها را به رویش باز کرد او خودش را تا خدا آغاز کرد
بوی باروت و مسلسل، بوی خون جانفشانی های پی در پی، جنون
واحد پول جنون پروانگی است شعله های آتش و دیوانگی است
یورش دشمن، شقایقهای سرخ عشق تا اوج دقایقهای سرخ
تانکها ناگاه پیدا می شوند بی خدا یی ها هویدا می شوند
جز اسارت چاره ای دیگر نبود
نوجوان اما پر از دلدادگی است او پر از انگیزه آزادگی است
داخل دستان او نارنجکی است وای! این با زندگی بیگانه کیست؟
او که این سان مست و بی پروا شده او که این سان عاشق و شیدا شده
سنگر خود را رها کرد و پرید پرده های خواب و رویا را درید
تانک دشمن ناگهان آتش گرفت نقشه گردنکشان آتش گرفت
یک کبوتر از میان شعله ها- آسمان پروازآبي تا خدا 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

صراط سبز

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس